انقلاب در طبّ؟

سِير وقايع راجع به برونو گرونينگ از ماه مارس تا ماه ژوئن سال 1949

وقايع اتفاق افتاه چنان پيچيده اند، که ما بزحمت توانستيم آنها را برای کسانی که در جريان امر نبوده اند، تا حدی به صورت قابل درک، رديف نمائيم.

هيجدهم مارس 1949:
گرونينگ يک روزه در شهر هِرفورد از معروفيّت فوق العاده ای برخوردار می شود. مردم از شفايابی ديتر پسر مهندس هُولسمان از اهالی شهر هرفورد که به تحليل پيوسته عضلات مُبتلاء بوده، باخبر شده و متعاقب آن از شفايابی های جديد ديگری خبر داده می شوند. اخبار مربوط به عملکردهای گرونينگ به سرعت پخش می شود. توده عظيم بيماران در مقابل منزل هُولسمان، واقع در ميدان ويلهِلم شهر هرفورد، محل سکونت موقّت برونو گرونينگ، جمع می شوند.

چهارم آوريل 1949:
شروع شفارسانی های علنی در هرفورد، و انعکاسات عظيم آن. گرونينگ به طبيب معجزه گر هرفوردی معروف می شود. وی قدرت شفارسانی را از آن خدا دانسته و خود را وسيله کوچکی بيش نمی داند.

بيست و هفتم آوريل 1949:
به خاطر تجمع بيش از حدِّ بيماران، اوليای امور، به ويژه مأموران بهزيستی وارد عمل می شودند. گرونينگ و هُولسمان، از طرف دکتر زيبرت رئيس اداره بهزيستیِ هرفورد، جهت انجام مذاکراتی دعوت می شوند. دکتر زيبِرت می گويد که وی تا حال عملکردهای گرونينگ را ناديده گرفته است، ولی اکنون خود را به خاطر کثرت حضور بيماران، و مسئوليت وی در مقابل سلامت عموم، مجبور به دخالت می بيند. وی به طرز ناملايمی و بی ادبانه ای خواهان ثبت مُشخّصات برونو گرونينگ می شود. برونو گرونينگ وی را جهت اين کار مُحقّ ندانسته، و از وی می خواهد که به محل اجتماع جماعت آمده و خود را شخصاً از شفايابی های مُعجِزه آسايی که در آنجا رخ می دهد، مُجاب نمايد. زيبرت از رفتن به دانجا امتناع نموده و می گويد که او حاضر نيست، با اين عمل حثيت پزشکی خود را به خطر انداخته و خود را رسوا سازد.

بيست و هشتم و بيست و نهم آوريل 1949:
مهندس هُولسمان به طرفداری از گرونينگ، سه بار با دکتر زيبرت، و آوِر، رئيس اداره آگاهی شهر هرفودر به گفت و گو نشسته و از آن ها می خواهد که خود را شخصاً از موفقيّت های برونو گرونينگ در امر شفارسانی مُتقاعد سازند. آوِر تمايل خود را نسبت به اين پيشنهاد نشان می دهد، در حالی که زيبرت شديداً مخالف اين امر است.

سيُم آوريل 1949:
با توجُّه به رُشد ازدحام طالبان شفاء، و مشکلات حاصله از دخالت های پی در پی اوليای امور، برونو گرونينگ تصميم به تشکيلِ يک کنفرانس مطبوعاتی در منزا هُولسمان می گيرد. در اين فاصله، مطبوعات با آب و تاب به نشر شفارسانی های گرونينگ پرداخته، و در اين باره دست به انتشار گزارشات بسيار مهيج و گاهاً نادرست و بی اساسی می زنند. ترس اوليای امُور به خاطر ازدياد روز افزون بيماران و بهم خورد نظم عمومی، ناسازگاری و مخالفت پزشکان، و رفتار غير عينی، و جنجالی رسانه ها مانع روند اصولی اين جلسه شده و نتيجه مطلوبی حاصل نمی شود.

سوُّم ماه مه سال 1949:
مَيستِر شهردار هرفورد جهت ديدار با گرونينگ به منزل هُولسمان می رود. وی از بين توده منتظر مردم، زنِ مفلوجی را انتخاب نموده و به پيش گرونينگ می آورد. گرونينگ به اين زن شفارسانی می نمايد. مَيستِر که آشکارا از اين رُخداد متأثّر گشته بوده، خداحافظی کرده و به مقرِّ خود باز می گردد.

بعد از ظُهر روز سوّم ماه مه:
با وجود اين شهردار هرفورد، بعد از ظُهر همان روز کتباً منع شفارسانی ها را اعلام داشته، و سه هفته جهت استيناف وقت مُقرر می نمايد. رابطۀ بين اوليای امور، برونو گرونينگ و شفايافتگان و توده دردمند، کاملاً بغرنج گشته و به سوی بُنبَست کشانده می شود.

سيزدهُم ماه مه سال 1949:
ده روز بعد از اعلان منع شفارسانی، که با استناد به قوانين شفاگری طبيعی تدوين شده بود، يک کميسيون پزشکی در منزل هُولسمان حضور می يابد. اين کميسيون متشکّل از پروفسور دکتر وُلف رئيس بيمارستان های دولتی شهر بيلِفِلد، و پروفسور دکتر شُورش رئيس شفاخانه شهر بِتِل، و پروفسور دکتر راَينِر رئيس شورای پزشکی شهر بيلِفِلد بود. در ضمن مَيستِر شهردار هرفورد، و کُنست اسقف و سرپرست کشيشان کليسای پروتستان نيز در اين گردهمآيی شرکت داشتند. وُلف و کُنست سعی در عينی نگری داشتند. ولی دکتر راينِر آشکارا با نشان دادن مخالفت آشتی ناپذير خود می گويد: " حُضّار گرامی، آنچه که شما در اين محل شاهد آن بوده ايد، چيز نوين و عجيبی نيست، امروزه علم پزشکی نيز قادر به انجام چنين اعمالی می باشد. من برای مشاهده معجزه به اينجا آمده ام." سر درگُمی اوليای امور و برخورد مخالفت آميزشان در مقابل پديده توده برانگيز برونو گرونينگ تشديد يافته و اتحاد مخالفان گروه پزشکی انسجام بيشتری می يابد. با اين حال به گرونينگ مُهلت داده می شود که تا بيست و هشتم ژوئن در يکی از کلينيک های دولتی آن منطقه، و يا در بيمارستان دولتی بيلِفِلد و يا در کلينيک بِتِل حضور يافته، و قابليبت خود را به بوته آزمايش بنهد.

در روزهای بعد:
با وجود بياناتِ شفاهی و اظهارات کتبی گرونينگ و مددکاران وی در مورد ممنوعيّت شفارسانی و بيهوده بودن صبر و انتظار بيماران، باز هم مردم دردمند حاضر به ترک آن محل نشده، و همچنان در مقابل منزل هُولسمان ازدحام می کنند. در اين ميان شفايابی های غريبی در بين بيماران رُخ می دهد، که توضيحی جُز قدرت شفارسانی غيابی برونو گرونينگ نمی توانست داشته باشد.

بيستم ماه مه سال 1949:
گرونينگ آمادگی خود را برای به آزمايش نهادن قابليت شفارسانی در بيمارستان دولتی شهر بيلِفِلد اعلام می دارد، ولی در حين رجوع به پروفسور وُلف، باطناً از دسيسه پزشکان و از دامی که نهاده شده، واقف گشته، و باز میگردد. در اين ميان، فردی شفايافته بنام کلِمِه به گرونينگ پيشنهاد می کند که از اقامت در هرفورد و کشمکش با اوليای امور چشم پوشيده و با وی به دِتمولد رفته و با رئيس دولت فدرال دِتمولد که از آشنايان وی می باشد، مُذاکره نمايد.

بيست و سوّم ماه مه سال 1949
آشنائی با دراکِه تحت شرايط نامُساعدی بوقوع می پيوندد. در آغاز آشنائی، فرد ديگری بنام إگُون آرتور شميت، که توانسته بود برای خود در جمع نزديکان گرونينگ جا باز کند، وی را وامی دارد، غياباً نظر خود را در رابطه با وضع مزاجی دراکِه بيان دارد. نظرگوئی های غيابی برونو گرونينگ از ويژگی هائی وی است که در هيچ مقُوله پزشکی قابل گنجايش نيست ـ روزنامه روُو در مقالات آتی در اين باره گزارشاتی خواهد داشت. هنگامی که دراکِه نظرات گرونينگ را مطالعه می کرده، دکتر ديِس پزشک قانونی دِتمولد که از مخالفان سرسخت برونو گرونينگ می باشد نيز حضور داشته، و به برخی از نکات مُندرج ايراد می گيرد. از گفته های اوست: "برونو گرونينگ هر کاری که بکند و هر دليل و سندی هم پيش نهد، ممنوعيت شفارسانی لغو نخواهد شد." اين بيانات را پيش ما خبرنگاران روزنامه روُو نيز تکرار نموده بود. بدين ترتيب سؤ ظن غريزی برونو گرونينگ نسبت به جامعه پزشکی دو باره تأييد مُضاعف می پذيرد. اظهارات دکتر ديِس سايه سنگينی بر روی موقعيّت های آتی برونو گرونينگ می گُسترَد. نه دکتر ديِس، و نه پزشک ديگری برونو گرونينگ را از وجود پارگرافی که در حالات استثنائی اکتساب مدرک شفاگری طبيعی را مُجاز می شمارد، آگاه نمی سازند.

بيست و چهارم ماه مه سال 1949:
آقای مَيستِر، فرماندار شهر در مرخصی ست، لذا مذاکراتی بين گرونينگ و آقای ؤُرمان معاون فرماندار، انجام می گيرد. طبق شهادت هشت تن حاضر در آن جلسه، وُرمان چنين می گويد: "تجمع هزاران فرد که در مقابل منزل شماره 7 در ميدان ويلهم در انتظار حصول شفاء می باشند، نقش چندانی ايفاء نمی کند، زيرا برای وی شفاء جسمانی دارای اولويّت نيست، بلکه برای وی شفاء روحی و بخشودگی از گناهان است که ارجهيّت دارد." و از برونو گرونينگ می پُرسد که آيا وی قادر به ستُردنِ گناهان نيز می باشد؟ برونو گرونينگ به خاطر رفتار ناپسند ؤُرمان سئوال وی را بی جواب می گذارد، بدين ترتيب آقای ؤُرمان هيچگونه تفا نسبت به برونو گرونينگ نشان نداده و نارضايتی خود را از اين مذاکرات اعلام می دارد.

هفتم ژوئن سال 1949:
دوباره يک کميسيون پزشکی پيش گرونينگ حاضر می شود. اين بار ؤُرمان و زيبرت رئيس کانون پزشکان نيز حضور دارند. مُذاکرات و کشمکش ها پنج ساعت طول می کشد. منع شفارسانی همچنان برقرار می ماند، تمديد اعتراض قانونی و حقِّ استيناف ، تا بيست و هشتم ماه جولای تمديد می شود. بار ديگر به گرونينگ پيشنهاد می شود، قابليّت شفارسانی خود را در يکی از کلينيک های تعيين شده به بوته آزمايش بنهد. برونو گرونينگ به خاطر سؤظن شديدی که نسبت به اين افراد پيدا نموده است، اين پيشنهاد را نمی پذيرد. پروفسور فيشر مأمور نشريه روُو بعدها اين سؤظن ها را کاملاً بجا ارزيابی می کند.

هيجدهم و نوزدهم ژوئن سال 1949:
ؤُرمان، معاون شهردار، جهت آرام نمودن هزاران بيماری که در ميدان ويلهِلم در انتظار برونو گرونينگ به سر می برند، تاکتيک به خرج داده، و به گرونينگ موقتاً اجازه شفارسانی می دهد.

بيستم ژوئن سال 1949:
تظاهرات توده دردمند در مقابل شهرداری و منزل وُرمان. پُليس خود را قادر به دخالت نمی بيند.

بيست و يکم ژوئن سال 1949:
از ممنوعيت شفارسانی موقتاً صرف نظر می شود.

بيست و چهارم ژوئن سال 1949:
مَيستِر شهردار هرفورد، از مسافرت برگشته، و بر حکم منع شفارسانی صحّه می نهد. دوباره جماعت شروع به تظاهرات می کنند. آشتفگی و اغتشاش بر شهر حاکم می شود.

بيست و پنجم ژوئن سال 1949:
وِستفال، يکی از بازرگانان سرشناس هامبورگی، که بهبود بيماری آسم خود را مديون برونو گرونينگ می داند، وی را به هامبورگ دعوت می کند. برونو گونينگ به اميد ادامه شفارسانی به آن شهر مسافرات می کند، ولی در آنجا نيز ناممکن بودن اين امر را درمی يابد.

بيست و نهم ژوئن سال 1949:
گرونينگ، هامبورگ را بسوی مقصد نامعلومی ترک می کند. آقای هُولسمان همسرش وی را در اين سفر همراهی می کنند. پليس و مردم ِمشتاق رد وی را گُم می کنند.

فیلم مستند

فیلم مستند:
"پدیده برونو گرونینگ"

برنامه سینماها در شهرهای بی شمار دنیا

چاپخانه گرته هویزلر

چاپخانه گرته هویزلر:
مجموعه بزرگی از کتاب ها، مجلات، سی/دی ، دی وی دی و تقویم

fwd

دانشمندان به گفتگو می نشیند: دیدگاه های جالب در مورد طریقه برونو گرونینگ