تحمُل فريبکاران

برونو گرونينگ به همه انسان ها امکان توبه و بازگشت را می داد.

Bruno Gröning inmitten von Menschen

پرداخت های اجباری ـ برخی از همکاران چهره حقيقی خود را نشان می دهند

به کرّات افراد گوناگونی به بهانۀ پُشتيبانی از برونو گرونينگ، خود را در صف امدادگران جا می دهند. ولی مُحرِّک اصلی اکثر آنها نفع طلبی و سودجوئی بود. اينگونه افراد را رويای پولدار شدن، بسوی برونو گرونينگ جذب می نمود. ولی زمانی که امّيد رسيدن به اهداف خود را از دست می دادند، کار به اختلال، مُطالبات مالی ، و حتّی شکايت و دادگاه می انجاميد.

از جمله اين افراد، خانم هُولسمان بود. در سال 1949، زمانی که برونو گرونينگ در ترابِرهُوف مشغول شفارسانی بود، خانم هُولسمان و همسرش به خاطر شفايابی پسرشان، از روی قدردانی مُدّتی گرونينگ را در خانه خود ميهمان می کنند. خانم بعد از اينکه متوجّه می شود که در بساط برونو گرونينگ خبری از پول و ثروتمند شدن نيست، به "دادگاه کار" شکايت می برد. او برای تمام ساعاتی که قبلاً بعنوان امداد گر در راه مريضان و مستمندان صرف کرده بود، حقوق مطالبه نموده، و برونو گرونينگ را مجبور می کند، تا آخر عمر ماهانه(به ياری دوستان) وجهی به آن خانم به پردازد. اينگونه موارد نابهنجار، سرشت اصلی خيلی از همکاران برونو گرونينگ را برملأ می سازد.

بايستی چنين کسانی نيز می بودند، تا فرق انسان حقيقی با نامُصلحان آشکار می گرديد.

چرا برونو گرونينگ به چنين افرادِ به ظاهر مَددکار اجازه چنين ارتباط نزديک را می داد؟ چرا او اين نوع اشخاص سود جود را از خود دور نمی نمود؟ او در اين رابطه در تابستان سال 1950 در يک سخنرانی چنين می گويد: "ابنأ بشر، بخاطر پول و دست يابی به اين مرد کوچک و دانش او چه سعی ها که نکردند. آنها می پنداشتند، به گنج و منبع پُر درآمدی دست يافته اند. حتّی بعضی ها امکان پول در آوردن از اين طريق را نيز يافتند، اما خدا را شُکر که بهره ای نبردند. البته می بايست اين چنين اشخاصی نيز می بودند، تا نشان داده شود که بشر چه موجودی ست، و تا چه حدّ امکان نزولش هست، تا جائی که همه چيز را زير پا گذارده، و ياری به يک فرد بيمار و درمانده حتّی به فکرش نيز خطور نکند. افرادی هستند که به خاطر منافع دنيوی از قربانی کردن همنوع خود ابائی ندارند، و بدون احساس تأثُّر به تماشای مريض دردمند و افتاده می ايستند. اين دسته از آدم ها، از هيچ گونه سعی يی جهت نزديکی به من فروگذاری نکرده اند. من می دانم که اينجا وآنجا اين سئوال را بعضی ها مطرح می کنند که چرا اين مرد با اين همه دانش و آگاهی، از نيّات پَستِ چنين اشخاصی بی اطلاع می باشد، شايد او اصلاً هيچ نمی داند. اين که آگاهی و دانش من تا چه حدّ هست، شما به مرور واقف به آن خواهيد شد. ولی اين نيز لازمه اين راه بود. اين عناصر برای برپائی و تکميل اين بنا لازم بود، تا راه برای همۀ شما گشوده گردد."

"...آن زمان هر فردی می داند که آن ها از چه قماش اند."

خانم گرته هويزلر(1922 ـ 2007) ، شفايافته از چند بيماری علاج ناپذير، و يکی از همکاران قديمی برونو گرونينگ و بانی "مجمع دوستان برونوگرونينگ" در کتاب خود بنام "حقيقت ماجرای زندگی برونو گرونينگ" چنين آورده است: " يک بار هنگام خداحافظی به آقای برونو گرونينگ گفتم: آقای گرونينگ، من آرزو دارم که شما به کار خود بدون اين دغدغه ها و مُخاصمه ها ادامه داده، و از شّر افراد و همکاران ناراست در امان باشيد. او به من جواب داد: اين آرزوی شما بسی نادرست است. می بايست که اينگونه باشد، آن وقت ها فهم جوابی که شنيدم برايم ثقيل بود، ولی او برايم شرح داد که چرا اين همه نامُلايمات را متحمُّل می گردد. او گوشه ای از سّر آن را بمن وانموده و چنين گفت: من از آنچه يک انسان در نهان خود حمل ميکند، آگاهم. ولی من هرگاه علناً بگويم: اين يکی دروغگوست، آن ديگری طرّار و کلاه بردار است، دزد است، کسی حرف مرا باور نخواهد کرد. من چه بايد بکنم؟ من بايد اين شخص را به نزد خود راه دهم، امکان آشنائی و آموختن خوبی را برايش فراهم بسازم، بسوی توبه هدايتش نمايم، و بعد از آن امکان عمل بدهم. اگر باز شروع به دروغ پردازی و دزدی کرد، آنوقت همه به شخصيت حقيقی چنين فردی پی خواهند برد. و آن زمان است که آنها بيش از پيش اجازه نزديکی به من را می يابند، و آن وقت است که مبارزه با آن ها آغاز می گردد."

فیلم مستند

فیلم مستند:
"پدیده برونو گرونینگ"

برنامه سینماها در شهرهای بی شمار دنیا

چاپخانه گرته هویزلر

چاپخانه گرته هویزلر:
مجموعه بزرگی از کتاب ها، مجلات، سی/دی ، دی وی دی و تقویم

fwd

دانشمندان به گفتگو می نشیند: دیدگاه های جالب در مورد طریقه برونو گرونینگ