محاکمه بزرگ (1955 ـ 1957)

اعلام جُرم به خاطر قتل غير عمد، و تبرئه و صدرو ممنوعيت دائم در امر شفارسانی

Bruno Grönings grosser Prozessآخ در چهارم مارس 1955، بارديگر دادستان بر عليه برونو گرونينگ اقامه دعوا می نمايد. دوباره برونو گرونينگ را متهم به عدول از قوانين درمانگری طبيعی کرده بودند. مورد ديگر اتهام، سهل انگاری در رابطه با يک دختر بيمار بود. دادستان ادعا داشت که برونو گرونينگ مسئول فوت دختر بيمار بوده است.

برونو گرونينگ اتهام قول شفادهی به دختر و بازداشتن وی از مراجعه به پزشک را اکيداً رَد می کند.

برونو گرونينگ بعد از دريافت شکايت نامه، نامه ذيل را به دوستان خود می نگارد: "دوستان عزيز! در اين روزها تمامی جرايد و فرستنده های راديوئی، در رابطه با من خبری را مُنتشر کرده اند که بر طبق آن، دادستان دادگاه شُعبه دوم شهر مونيخ، بر عليه من به خاطر مرگ يک دختر هفده سالۀ مُبتلاء به سلّ اقامه دعوا نموده است، و مُدعی ست که من به او قول شفاء داده و او را از رفتن به پزشک و اقامت در آسايشگاه مسلولين منع نموده ام، و بنا بر اين ادعا، مرا مُسامحه کار و مسئول مرگ اين دختر معرفی می کند. برای هرعقل سليمی که اين اخبار را به دقّت تعقيب و به طرز و محتوای آن نظر کرده باشد، محرز می شود که چه اهدافی تحت اين شکايت بازی ها نهفته است: ايجاد سردرگمی در ميان دوستان معتقد، پراکنده نمودن طالبان، دور نگهداشتن آنها از طريق الهی، و مُنصرف نمودن آنها از آشنائی و آگاهی بيشتر با آموزش های من. با استفاده از تمام امکانات سعی در جلوگيری از فعاليت های من و " اتحاديه گرونينگ،" و فعاليّت همه شما می گردد. اينکه موضوع درست برعکس اين ادعاها ست، برای ماها معلوم و مُبَرهن می باشد. و من د ر اينجا نيازی به توضيحات بيشتر نمی بينم، شما خود بهتر می دانيد که من هرگز به کسی قول شفاء نداده و هيچ فردی را از رفتن به دکتر منع نکرده و نمی نمايم.

بعد از ديرزمانی به طور تعجب آوری تجسُّسات دادگاهی از سر گرفته می شود

برونو گرونينگ به دوستانش در ادامه می نويسد: "من در سال 1952، از همين اتهامات وارده تبرئه شدم. عجيب نيست که اتهام مُسامحه و سهل انگاری و فوت آن دختر بيمار، که به سال های 1949 الی 1950 مربوط ميشود، در دادگاهی که در سال 1952 بر عليه من تشکيل يافت، پيش روی قاضی بود، ولی بدان اهميتی داده نشد، و قُضّات بدان عطف توجّه ننمودند. شايان توجّه است که تاريخ شروع تجسُسات وکنکاش ها در اين زمينه، درست با تاريخ اعلان تشکيل "اتحاديه گرونينگ" انطباق دارد. در هفتۀ آخرِ سال 1953 تشکيل اتحاديه اعلان می گردد و متعاقب آن از اوّل سال 1954، تعداد زيادی از سرپرستان و اعضاء انجمن های محلّی از سوی پُليس بازجوئی شده و تحت نظر قرار می گيرند."

خود داری از دعوت شاهدان بَرائت خواه و پذيرفتن شاهدان طرف مخالف

تدارُکات دادگاهی بيش از دو سال تمام ادامه داشت. سعی اوليای امور بر اين نهاده شده بود که امکانات دفاعی را برای برونو گرونينگ تا حدِّ ممکن مُشکل سازند. تقريباً تمام شاهدانی که بر لَه برونو گرونينگ بودند، به عناوين مختلف از طرف دادگاه مورد قبول واقع نمی شوند، ولی همه شاهدانی که بر عليه برونو گرونينگ اسم نويسی کرده بودند، بدون استثناء، مورد تأييد قرار می گيرند. اويگن اندرلين و اوتو مِکلِبورگ نيز جزو شاهدان بودند. آنزمانی که برونو گرونينگ، مِکلِبورگ را که زمانی مديريّت برنامه ها را از آن خود کرده بود، به خاطر رذالت و سودجوئی هايش طرد کرده و از او جُدا می گردد، مِکلِبورگ قسم می خورد که از برونو گرونينگ انتقام سختی بگيرد. اکنون می ديد که آن لحظه فرا رسيده است. لذا در دادگاه بعنوان شاهد، با سخنانی تند، و افترا آميز بر عليه برونو گرونينگ به پا می خيزد.

تحريف موضوع در مورد رُوت کوفوس

از نقطه نظر اتهامات راجع به اهمال کاری و مرگ بيمار مذبور، نقش اساسی ای بر عهده مکلِبورگ بود، زيرا که او در آن تاريخ مديريّت برنامه های برونو گرونينگ را به عهده داشت. در نوامبر سال 1949، کارمند بانک، اميل کوفوس با دختر هفده ساله اش رُوت، در يکی از سخنرانی های برونو گرونينگ شرکت کرده بود. دخترش از هر دو شش، مبتلأ به بيماری سِل بود. برونو گرونينگ، در اين برخورد از حال و تقدير و سرانجام آن دختر آگاهی يافته و می داند که ديگر هيچ کمک اساسی از برای آن دختر مُيسّر و مقدور نيست. و اين موضوع را به پزشکی که در آنجا حاضر بود نيز محرمانه بيان می دارد. ولی مِکلِبورگ پافشاری نموده، و از برونو گرونينگ می خواهد که با دختر و پدرش اميل کوفوس به صحبت بنشيند. بدينسان ديداری بين آنها صورت می پذيرد. برونو گرونينگ به دختر، که از معالجات پزشکان مأيوس گشته بود، دلداری داده، و از او می خواهد که باز جهت معالجه به پزشک مراجعه نمايد. پدر او قول می دهد که اين کار را حتماً انجام بدهد.

بعد از آن، مکلِبورگ، برونو گرونينگ را از مُکاتبات پستی ای که بين او و پدر دختر انجام گرفته بود، بی اطلاع می گذارد. تازه در ماه مه سال 1950 بود که برونو گرونينگ دوباره از رُوت خبری می شنود. پدرش در اين فاصله نامه های چندی به برونو نوشته و از او تقاضای ديدار مجدد از بيمار را کرده بوده است. ولی مِکلِبورگ نامه ها را به برونو تحويل نداده، و خودسرانه، بدون اطلاع برونو گرونينگ تاريخ ديدار دوباره ای را تعيين کرده، و کمی قبل از موعد، برونو گرونينگ را مجبور می کند که به همراه او به عيادت بيمار برود.

مِکلِبورگ در دادگاه ادعا می کند که گرونينگ به دختر قول شفا داده بوده. در اصل او بود که به پدر دختر قول داده بود که کاری خواهد کرد که برونو گرونينگ عهده دار شفاء دخترش گردد. مِکلِبورگ اميدوار بود که از اين طريق مبلغ هنگفتی از پدر بيمار دريافت بنمايد. ولی کار بدانجا نمی کشد، زيرا مدّت کوتاهی بعد از آن ديدار، برونو گرونينگ از مِکلِبورگ جُدا می شود.

اين ادعا که برونو گرونينگ، رُوت کوفوس را از مُراجعه به پيش پزشک منع نموده بود، اتهام بس ثقيلی بود. البتّه شاهدان حضور يافته در دادگاه برعکس اين امر را بيان داشته، و می گفتند که برونو گرونينگ در اولين ديدار خود با رُوت، او را به رفتن به پيش پزشک ترغيب نموده است. و همچنين برونو گرونينگ در پائيز سال 1949 در يک نطق راديوئی، از مُستمعان خود می خواهد که بموازات شفاجوئی از طريق معنوی، از ادامۀ رفتن به دکتر و کُنترل پزشکی نپرهيزند، به پزشک اعتماد کنند و بعد از صحّت، شفايابی خود را از سوی پزشک معالج به تأييد برسانند.

رُوت کوفوس، که تا آن موقع به کَرّات تحت روش های مختلف و حتّی دردآور، قرار گرفته و از بی حاصلی و بی نتيجه ماندن مساعی پزشکی سرخورده شده بود، از رفتن دوباره به پيش دکترها سر باز می زند. او در سی ام دسامبر سال 1950 حيات خاکی را به درود می گويد.

نظريات پزشکی مؤييد شفاناپذيری بود

دکتر اوتو فريهُوفِر بعد از تحقيق و بررسی در مورد روت کوفوس، جمعبندی خود را از ديدگاه پزشکی چنين اعلام می دارد: "هر فرد معمولی نيز، با مختصر دقّت در اين باب، بسان اداره بهداری شهر زِکينگن به اين نتيجه می رسد، که شفايابی روت کوفوس بنا به نتايج آزمايشات، و پروندۀ پزشکی، غير ممکن بوده است. همانطور نيز هر پزشک غير وابسته، صادق و مسئول، با آگاهی از متُدهای رايج و داروی های مکشوفه تا به آن تاريخ، بايد نظريه آقای پروفسور ليدتين از شهر مونيخ را قبول بنمايد که قبل از سال 1949، احتمال چندانی به شفايابی رُوت کوفوس نمی توانست وجود داشته باشد. برای من بسی شگفت آور است که بيمار تا تاريخ سی ام دسامبر سال 1950 در قيد حيات بوده است، و اينکه احتمال تأثير گذاری برونو گرونينگ موجب طولانی تر شدن حيات بيمار گشته، بسيار قوی ست. من بعد از بررسی ها و تحقيقات خود بعنوان پزشک، به اختصار چنين نظر ميدهم، که ادعاهای مبنی بر اين: که امکان شفاء وجود داشته است، که رُوت کوفوس در غير اين صورت، يعنی بدون ديدار با برونو گرونينگ، امکان حيات طولانی تری را می توانست داشته باشد، نه قابل پيش بينی می توانست باشد، و نه طرح همچون موضوعی مُجاز می باشد."

رأی نافرجام دادگاهی  

در ماه جولای سال 1957، هيئت مُنصفۀ دادگاه مونيخ به تبادل نظر در اين مورد می پردازد. برونو گرونينگ از اتهام به اهمالورزی در رابطه با رُوت کُوفوس، تبرئه شده، ولی بخاطر دارا نبودن مجوِّز درمانگری به پرداخت دو هزار مارک جريمۀ نقدی محکوم می گردد.

با اينکه در نظر اوّل، حکم دادگاه مثبت به نظر می رسيد، ولی برونو گرونينگ با رأی دادگاه موافق نبود، زير اين رأی دادگاه برای او حُکم ممنوعيّت اکيد شفارسانی به دردمندان را در بر داشت. ارزيابی و برداشت نادُرست وکيل مدافع که بر خلاف برونو گرونينگ، حکم دادگاه را رضايت بخش می ديد، موجب شد که برونو گرونينگ تقاضای استيناف نکند. برعکس، دادستان که علناً از سوی بعضی از سَردَمداران به ميدان فرستاده شده بود، تقاضای تجديد و ادامۀ دادگاه را می نمايد. به اين ترتيب قرار بود که برونو گرونينگ را خُرد و بی حُرمت نمايند، و طالبان و مستمندان و دردمندانی را که می توانستند بدون پرداخت پشيزی با شفاعت برونو گرونينگ سلامتی خود را بازيابند، به ترديد واداشته و پرونده برونو گرونينگ را برای هميشه بربندند. دادگاه تجديد نظر در اواسط ژانويه 1958 در شهر مونيخ آغاز به کار می نمايد.

فیلم مستند

فیلم مستند:
"پدیده برونو گرونینگ"

برنامه سینماها در شهرهای بی شمار دنیا

چاپخانه گرته هویزلر

چاپخانه گرته هویزلر:
مجموعه بزرگی از کتاب ها، مجلات، سی/دی ، دی وی دی و تقویم

fwd

دانشمندان به گفتگو می نشیند: دیدگاه های جالب در مورد طریقه برونو گرونینگ