انقلاب در طبّ؟

سيل بيماران مبتلاء به امراض مُزمنی که ريشه روانی دارند

ما در تاريخ سيُم ژوئن در ايالت نوردهَيم وِستفالِن کار خود را شروع نمويم و سپس به پيشرَوی خود بسمت هامبورگ و مناطق همجوار آن ادامه داديم. در طول اين سفر، به بازيابی و بررسی مريضانی که گويا توسط برونو گرونينگ نائل به شفاء شده بودند، پرداختيم، که البتّه کار چندان سهلی نبود.

کسانی که توسط برونو گرونينگ نايل به شفاء شده بودند، بعد از صحّت، دوباره به محلِّ سکونت خود بازگشته بودند. اسامی و آدرس هيچ کدام از آن ها در هيچ جائی به دقّت ثبت نشده بود. گرونينگ بسان يک شفاگر دوره گرد به هر مکانی که پا نهاده بود، بدون هيچ پيش شرطی شروع به شفارسانی نموده بود. لذا به غير از تعاريف، اخبار کوتاه جرايد، شايعات، و حکايات، مدارک مُسجّلی در دست نبود. حتّی طرفدارانش نيز اطلاعات چندان دقيق و موثّقی در اختيار نداشتند. هرگاه دست تقدير ما را در بيلِفِلد به سوی مردی که قبل از ما شروع به تحقيق و جمع آوری اطلاعات در باره ياری ها، توفيقات و شفارسانی های برونو گرونينگ شروع کرده بود، سوق نمی داد و با وی آشنا نمی ساخت، به احتمال زياد با مشکلات عديده و بزرگی روبرو می گشتيم.

اين شخص، يعنی آقای لانچِنرات که مُديريّت يکی از بيمه های درمانی آن منطقه را به عهده داشت، فردی با فراست، هوشمند و واقع نگر و دورانديش بود. وی توانسته بود تا ردۀ اوّل مُلازمين برونو گونينگ که چه از روی اعتقاد و چه از روی سود جوئی به دور وی جمع شده بودند، و بعد از سفر برونو گرونينگ به سمت هامبورگ، هنوز هم تعدادی از آن ها در منزل مهندس هولسمان(پدر يکی از شفايافتگان) که به دفتر ارتباطات بدل شده بود، مشغول رسيدگی به امورات بودند، راه يابد. او به قابليّت های مُتعدّد برونو گرونينگ در رابطه با شفارسانی يقين کامل داشت، و با احترام از فروتنی و بی آلايشی وی سخن می گفت. او با حُسنِ نيّت به برونو گرونينگ می انديشيد و از سؤ استفاده های مُمکنه که به خاطر نجابت و راست انديشی و ساده گرائی وی می توانست از سوی اطرافيانش وقوع يابد، بيم داشت. برخورد اوليّه لانچِنرات با ما با سؤزن همراه بود. در اين جا نيز پروفسور فيشر راه گشا بود و توانست با جلب اعتماد لانچنرات، وی را از اهداف بی طرفانه ما متقاعد سازد. وی با ارائه اطلاعات ارزشمند، ما را در جريان شفايابی هائی گذاشت که بررسی آن ها می توانست ما را به ترسيم دقيقی از طرز شفارسانی های اين پديده خارق العاده قادر سازد. انگيزه ای که موجب کشانده شدن لانچِنرات به سوی اين موضوع و ايجاد ارتباط با اطرافيان برونو گرونينگ گشته بود، بسی جالب توجُّه بود. در وَهله اوّل بيماری درد آور کَبد بوده که رفتن وی به پيش برونو گرونينگ را موجب شده بود. اکنون دو ماه از آن تاريخ می گذشت و بعد از ديدار با گرونينگ از ناراحتی و درد کَبد اثری نمانده بود. از سوی ديگر شرکت بيمه درمانی، وی را مأمور برقراری ارتباط با برونو گرونينگ کرده بود. او تعريف می کرد که شرکت های بيمه درمانی در آلمان از نظر مالی در تنگنای اسَفباری قرار گرفته اند که علّت آن انبوه بی پايان بيماران مُبتلاء به امراض مُزمن و غير قابل علاج می باشد. او با بيانات خود به مُشاهدات روانشناسان که به دقّت تحوّلات مَذبور را تحتِ نظر داشتند، صحّه می نهاد. از پيامدهای نابهنجار جنگ جهانی دوّم ، افزايش غير قابل تصُّور بيماری های گوناگون می باشد که غالباً منشاء روانی داشته ولی خود را به صورت بيماری های اورگانيک(عضوی) بروز می دهند، که از آن جُمله اند انواع مختلف بيمارهای معدوی، روماتيسمی، روان رنجوری و فلج زدگی. روانشناسان به اين گونه امراض "امراض روان تنی" نام داده اند. بعد از رفُرم ارزی(به سال 1949 ميلادی) بر طبق آمار رسمی، در جامعه آلمان انواع بيماری ها به طرز چشمگيری افزايش يافته، که در گذشته با چنين گُستره ای بی سابقه بوده است. در حقيقت لانچِنرات به امّيد دست يابی به يک روش شفاء رسانی و کمک به تَرميم وضع مالی شرکت بيمه درمانی، اقدام به تحقيق و نزديکی و آشنائی بيشتر با برونو گرونينگ کرده بود. لانچِنرات تعداد کثيری از شفايابی ها و تاريخچه آن ها را دنبال کرده بود. وی ما را با بيست فقره از شفايابی ها آشنا نمود، که در عرض يک هفته به بررسی و تحليل آن ها پرداخته و تا آنجائی که مقدور بود با تبادل نظر و مشورت پزشکان معالج سعی می کرديم دريابيم که: آيا برونو گرونينگ واقعاً قادر به شفارسانی است؟.

ما در هشتم ماه جولای به مُطالعه نتايجِ بيست فقره که قبلاً بررسی کرده بوديم پرداختيم. در بين آن ها هفت مورد بودند که می توانست اولاً برای ما جالب باشد و از طرفی حالت مرموزی در بطن ماجرای اين شفايابی ها نهفته بود که بر حسب آن نمی شد تصوير دقيقی از برونو گرونينگ بدست آورد. بعد از سه روز بررسی و اشتغال در مورد اين هفت شفايابی، ما دو خبرنگار بعنوان افرارد غير مُتخصّص داشتيم کم کم در اين باره دست خوش ترديد می شديم.

اداره مَسکن و ماجرای آقای کلوگليش

يکی از اين هفت مورد مربوط به آقای کلوگليش ساکن بيلِفِلد می شد. به هنگام جنگ گلوله ای يکی از کليه های وی را سوراخ کرده و تقريباً از کار انداخته بود. بعد از پايان جنگ کليه ديگر وی نيز به شدّت مُلتَهب می شود، به طوری که پزشکان معالج به خاطر وخيم تر شدن وضع کُليه دوّم تصميم به عمل جرّاحی می گيرند. پرتونگاری، و نتيجه آزمايشات و ديگر مدارک در دسترس ما بودند. کلوگليش قبل از عيد پنجاهه(از اعياد مذهبی، اوايل ماه مه) بوسيله لانچِنرات، عرضه ای به برونو گرونينگ نوشته بوده است. برونوگرونينگ غياباً به شفارسانی می پردازد و از کلوگِليش می خواهد که که در روز های آتی به آن چه در پيکر وی رخ می دهد، دقّت نمايد. کلوگِليش متوجه فعّال تر شدن کُليه و تيره تر شدن رنگ ادرار خود می شود. متعاقب آن ناراحتی کليوی وی بطور محسوسی رو به کاهش می نهد.

پزشک معالج وی نيز متوجّه می شود که کليه های وی رو بهبودی نهاده اند. مُدّتی بعد برونو گرونينگ شخصاً از کلوگِليش ديدار می کند. کلوگِليش هنگام مُلاقات با طبيب معجزه گر بستر بيماری را ترک نموده و شروع به راهپيمائی کرده بود. ولی زمانی که ما به همراه پروفسور فيشر به ديدن او رفتيم، دوباره وضع وی رو به وخامت نهاده بود. پروفسور فيشر فوری پی بُرد که به خاطر اين بيماری، از طرف اداره مَسکن آپارتمانی با يک اطاق اضافی در اختياريش قرار داده شده بوده، و اکنون با انتشار سريع خبر بهبودی، و بعد از اطلاع اداره مَسکن از اين موضوع، از وی خواسته شده بود، تحت شريط موجود به يک آپارتمان کوچکتر اسباب کشی بنمايد. درست از همان روز، بعد از دريافت اين نامه وضع وی دوباره رو به وخامت می نهد. تظاهری در کار نبود، بلکه وخيمتر شدن وضع وی حقيقی بود، و علّت روانی داشت: ترسِ از دست دادن اطاق اضافی که در ارتباط با بيماری در اختيار وی قرار داده شده بود موجب عود بيماری شده بود. اکنون صحبت از شفايابی بی مورد بود. در اين مورد، طبِّ دانشگاهی می توانست ادعا نمايد، کاری که برونو گرونينگ کرده است، تنها رفع حالت يأس و رخوت و ارتقأ موقّت نيروی دفاعی وی بوده است. اين سئوال که در صورت ادامه ارتباط با برونو گرونينگ و تأثير دوباره وی بر روی اين بيماری، چه وضعی پيش می آمده، بی جواب ماند.

ماجرای خانم وِ، و صندوق مغازه

مورد بعدی به خانم و که ايشان نيز از اهالی بيلِفِلد بودند، مربوط می شد. وی بيوه زنی بود که بعد از فوت شوهرش، مسئوليت فروشگاه فروش و تعمير دوچرخه را به عهده داشت. خانم وِ هميشه روی مبلی که در آشپزخانۀ مُشرِف به مغازه قرار داشت، می نشست، و از آنجا امورات فروشگاه و خانواده را اداره نموده و تحت کنترل داشت. پانزده سال بود که وی طبق مدارک پزشکی از لَمسی و جمع شدن آب و روم پاها در رنج بود. با اين حال قلب و کليه هايش طبيعی کار می کردند. در عوض، علائم بيماری روماتيسمِ مفاصل که از چندين سال پيش بدان مُبتلاء بوده، ديده می شد. گرونينگ نيم ساعت پيش خانم وِ بوده است. بعد از آن حالش رو به بهبود نهاده و قادر به راه رفتن می شود. پروفسور فيشر تشخيص داد که ورم پاها تقريباً از بين رفته است. بعد از ديدار با گرونينگ، پزشک معالج نيز بهتر شدن وضع جسمانی خانم وِ را تشخيص داده بود. ولی در اين اواخر ناراحتی های جسمانی خانم وِ کم کم عود می نمود. آيا در اين مورد نيز دادن قوّت قلب و تشويق های روحی، موجب بهبود موقّت بيماری شده بود، که از سوئی رابطه بلافصل موقعيّت روحی را با بيماری نشان می داد، ولی از سوی ديگر دليل قاطعی برای ما نمی توانست باشد. زيرا در اين مورد نيز معلوم نبود که در صورت ادامه ديدار گرونينگ چه نتيجه ای عايد می شده است؟ يک موضوع جالب توجُّه اين بود که خانم وِ ساليان دراز بغل صندوق مغازه می نشسته است و بدين ترتيب، کنترل مُدام و لاينقطع صندوق مغازه به يک عُقده روانی بَدَل گشته بوده و می توانست يکی از عوامل فلجی وی باشد. احتمالاً برونو گرونينگ اين عُقده روانی را نيز برای مُدتی بر طرف کرده بوده که حتّی برای يک روانشناس نيز به اين زودی ها مقدور نمی توانست باشد. ولی برای ما، اين احتمالات جهت کوشش در تشکيل يک مجمع بزرگ کلينکی، کافی نبود.

فیلم مستند

فیلم مستند:
"پدیده برونو گرونینگ"

برنامه سینماها در شهرهای بی شمار دنیا

چاپخانه گرته هویزلر

چاپخانه گرته هویزلر:
مجموعه بزرگی از کتاب ها، مجلات، سی/دی ، دی وی دی و تقویم

fwd

دانشمندان به گفتگو می نشیند: دیدگاه های جالب در مورد طریقه برونو گرونینگ